Web Analytics Made Easy - Statcounter

ازدواج «محمدرضا گلزار» خبر دست اول مجازی نوجوانانی است که پیش از این از هواداران سفت و سخت این سلبریتی مشهور بوده‌اند. نوجوانانی که این روزها واکنش‌های اغلب منفی‌شان به این خبر و احوالات غمگین‌شان را برای این سلبریتی کامنت می‌گذارند. به همین بهانه در ایسناپلاس تصمیم گرفتیم درباره رابطه هواداری در نوجوانی و ارتباطات روحی هوادار و سلبریتی صحبت کنیم.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

به گزارش ایسنا، چند روزی است که در فضای مجازی اخباری منتشر شده که توجه دنیای طرفداری را به خود جلب کرده است؛ آنچه که منتشر شده، خبر و ویدئویی است از ازدواج یک سلبریتی؛ ازدواجی که واکنش برخی از طرفداران او را برانگیخته است؛ طرفدارانی که تعداد بسیاری از آنها را نوجوانانی هستند که از ابراز علایق خود به این سلبریتی واهمه‌ای ندارند و بی محابا با انتشار محتواهای مختلف چند رسانه‌ای در شبکه‌های اجتماعی فضای مجازی، از احساسات خود نسبت به اتفاقات زندگی سلبریتی محبوب‌شان حرف می‌زنند. در این زمینه، حسین حق پناه جامعه شناس در یادداشتی که در ادامه آمده، به بررسی ابعاد شخصیتی محمدرضا گلزار و همچنین نحوه مواجهه او با طرفدارانش پرداخته و راهکارهایی در زمینه مواجهه با نوجوانان علاقه مند به یک سلبریتی ارائه کرده است.

سلبریتی بلد است چطور مشهور شود

«محمدرضا گلزار» نمونه اعلای یک سلبریتی است؛ سلبریتی برخلاف سایر چهره‌های مشهور در طول تاریخ یا سده‌های معاصر یا سال‌های اخیر کسی است که خودش عامدانه و آگاهانه در پی ایجاد و حفظ شهرت است، در حالی که در گذشته‌ها و گونه‌های دیگر شهرت، افراد به دلیل مهارت توانمندی‌ها و فضایل فوق العاده و رای انتظار عمومی به شهرت می‌رسند و شهرت یک پیامد موفقیت و فضیلت است، سلبریتی‌هایی داریم که فارغ از مهارت‌ها و فضیلت‌هایی که ممکن است داشته باشند یا نداشته باشند، خودشان به دنبال شهرت هستند.

یک سلبریتی همچنان که می‌تواند موفقیت و دستاورد داشته باشد، همچنین می‌تواند هیچ کدام را نداشته باشد اما کماکان مشهور بماند و گلزار نمونه اعلای آن است؛ کسی که همیشه حدی از دستاوردها را داشته است؛ آن دستاوردها نیز در دنیای مهارت‌های غیر رسانه‌ای یا توانمندی های غیر رسانه‌ای بوده است؛ از زمانی که در گروه آریان نوازنده بوده و به گواه اعضای این گروه عامدانه دیرتر روی سن می‌آمده تا مخاطبان یک مرتبه دیگر او را به صورت جداگانه تشویق کنند، بلد بوده که چگونه فارغ از توانمندی‌هایش - که به دلیل مشهور بودن است- مشهور و در دید بماند و شهرت برای شهرت را کسب کند تا زمانی که وارد دنیای بازیگری، مد، خوانندگی و تبلیغات می‌شود.

هواداری بخش جدایی ناپذیر حیات یک سلبریتی است

اگر دقت کنیم گلزار در تمام این سال‌ها به کمک بعضی از رسانه‌های تبلیغاتی و روزنامه‌ها و مطبوعات زرد و بعداً شبکه‌های اجتماعی و همچنین ارتش هوادارانش – که خود گلزار نیز همواره با آنها تعاملاتی داشته است-، فارغ از این که در آن بازه زمانی به چه میزان بازیگر یا خواننده موفقی بوده و فیلم‌ها و آثار او چقدر فروش داشته است، - در مرکز شهرت مانده است و این نمونه اعلای یک سلبریتی است که می‌تواند با حاشیه و به اشتراک گذاری لحظه‌های خصوصی خود و زندگی شخصی‌اش و همچنین رسوایی و حضور در کنار برخی چهره‌های مشهور و رویدادهای رسانه‌های مختلف و مصاحبه کردن‌ها و انتشار عکس‌ها و تصاویر متعدد از خود و به طور کلی با دید پذیری رسانه‌ای و مرئی شدن و خود افشاگری و خود ابرازگری در معرض توجه باقی بماند؛ همین ویژگی گلزار است که باعث شده است او در تمام این سال‌ها هواداران خود را داشته باشد.

هواداری بخش جدایی ناپذیر حیات یک سلبریتی است چرا که یک سلبریتی فقط زمانی می‌تواند به حیات خود ادامه دهد که توجهی به او وجود داشته باشد و این توجه نیز حفظ شود؛ به محض آنکه عنصر توجه مخاطب و هواداری از یک سلبریتی گرفته شود، آن سلبریتی دیگر وجود خارجی نخواهد داشت چراکه او فارغ از مهارت‌ها و توانمندی‌هایش است در حال حفظ شهرت خود بوده است. بنابراین اینکه همیشه لشکری از هواداران علاقه‌مندان و حتی عشاق محمدرضا گلزار را در اطرافا او می‌بینیم موضوع عجیبی نیست و این همان مساله‌ای است که به بقای او کمک کرده است.

در این بین می‌بینیم که بارها خود گلزار نیز تصاویری از این افراد یا لحظاتی از این مواجهه‌ها را یا منتشر کرده و یا حداقل به آن توجه کرده است؛ اگر در سال‌های اخیر تصاویری را می‌بینیم از دختری که در سن میان‌سالی به خواستگاری آقای گلزار می‌رود یا پیام‌هایی را می‌بینیم که در رسانه‌های اجتماعی متعدد بازنشر می‌شود که فضای عاشقانه یا حتی طلب خواستگاری را از گلزار دارند، ساده‌انگارانه است که اگر فکر کنیم انتشار این تصاویر صرفاً شیطنت رسانه‌ها است و تیم رسانه‌ای کنار آقای گلزار علاقه‌ای نداشته که این تصاویر باز نشر شود چراکه اگر انتشار این تصاویر نیز حتی به ابراز نفرت بخش دیگری از بدنه‌ای از اجتماع منجر شود، باز نوعی توجه است و توجه مخاطب نیز یعنی بقای گلزار.

نکته جالب توجه گلزار این است که با چهره رسانه‌ای که از خود ایجاد کرده به عنوان فردی که ورزشکار، جوان و همیشه سرحال و تا حدودی اخلاق مدار و - با توجه به شخصیت‌هایی که از او در فیلم‌های مختلف دیده‌ایم- فردی عاشق پیشه است، این ویژگی را داشته که ۳ نسل علاقه‌مند و هوادار داشته باشد؛ یعنی الان از میان دخترهای نوجوان ۱۲ و ۱۳ ساله تا افرادی که سن‌شان از گلزار بیشتر است، افرادی را داریم که آرزوی ازدواج با او و رسیدن به او را دارند. چهره رسانه‌ای که از گلزار بازنمایی شده، چهره‌ای جذاب، مردانه و عاشق پیشه و در عین حال جنتلمنی است که تفریحات خاص خود را دارد؛ او ورزشکار است و کار خیر می کند و موفقیت دارد و این دقیقاً همان کاری است که یک سلبریتی انجام می‌دهند؛ یک سلبریتی تلاش می‌کند که حتی از رسوایی‌ها و شکست‌هایش نیز یک تصویر بازنمایی شده جذاب ترسیم و از هوادارانش دلبری کند.

ظرف نوجوان ما در انتخاب الگو محدود است

این که می‌بینیم همچنان نوجوانانی هستند که کماکان به گلزار علاقه مندی‌هایی دارند، خیلی غیر طبیعی نیست چراکه وقتی ظرف انتخاب‌های یک نوجوان در الگوبرداری از افراد مختلف در رسانه‌ها محدود باشد و صرفاً به ویترین موجود - یعنی افرادی که بیشتر در رسانه بازنمایی می‌شوند پژواک صدا و تصویر آنها بیشتر پیچیده می‌شود- توجه کند، ترجیح می‌دهد که بیشتر این افراد را انتخاب کند. وقتی مهارت جست‌وجوگری برای الگو برداری وجود نداشته باشد، این اتفاق طبیعی است؛ وقتی خانواده، مدرسه و سایر نهادهای تربیتی برای نوجوان ظرف متنوعی از الگوهای رسانه‌ای و الگوهای واقعی را ایجاد نکرده باشند، طبیعی است که همان جنسی که در ویترین است و ارزان و کم کیفیت ارائه می‌شود، برای نوجوان جذاب شود؛ بنابراین در اینجا هرجی چندانی به نوجوان عاشق محمدرضا گلزار وارد نیست چون او جذب فضای ویترینی و بازسازی شده رسانه‌ای شده است.

نکته بعدی این است که نوجوان با هواداری گلزار و حتی درگیر شدن با خبر ازدواج او و واکنش نشان دادن به این موضوع یک مقبولیت و احساس تعلق به گروه به او دست می‌دهد؛ او وقتی خود را گلزاری می‌داند، در یک جمع مجازی پذیرفته می‌شود که هیچ وقت در آنجا قرار نیست کسی او را ناراحت کنند و همه او را تایید می‌کنند و به رسمیت می‌شناسند و انتخاب او را به رسمیت می شناسند؛ هرچه هم که او در دنیای بیرون مورد تمسخر قرار بگیرد، در این گروه بیشتر پذیرفته می‌شوند و با او احساس همدلی می‌شود و این احساس همدلی که نوجوان از گروه هواداری دریافت می‌کند به قدری قدرتمند و مورد نیاز او در آن سن است، باعث می شود که کنش هواداری او تقویت و دو چندان شود.

با نوجوان چطور درباره سلبریتی حرف بزنیم؟

بنابراین با نوجوانانی که درگیر موج های سلبریتی‌ها می‌شوند باید بدانیم چطور تعامل کنیم؛ اولین نکته این است که نوجوان‌های طرفدار، دوست ندارند که بشنوند که ما مستقیماً سلبریتی و بت آنها را نقد و نفی می‌کنیم؛ بنابراین اشتباه‌ترین کار این است که در لحظه اول مستقیماً وارد نفی سلبریتی‌های نوجوانان و نقد رفتارهای آنها شویم بلکه باید از آنها بخواهیم که خودشان تحلیل و توصیف کنند که چرا هوادار هستند و چه علاقه‌ای دارند و این علاقه خود را چگونه بروز می‌دهند و چه ویژگی‌های مثبتی را در سلبریتی‌های مورد علاقه خود نظیر گلزار دیده‌اند.

گام دوم این است که از این نوجوانان بخواهیم که شخصیت و ویژگی‌های سلبریتی را از یکدیگر تفکیک کنند و برای این ویژگی‌ها ارزش گذای انجام دهند و بررسی کنند که چقدر از ویژگی‌هایی که تفکیک شده، منفی است و کدامیک از آنها مثبت است؛ سپس به سراغ این بروند که چه میزان از این ویژگی‌ها را از طریق رسانه‌ها می‌شناسند و ممکن است از طریق یک بازنمایی و تصویرسازی رسانه‌ای باشد و چقدر در مورد آنها تردید دارند یا اینکه مطمئن هستند که این ویژگی‌ها در آنها وجود داشته باشد.

در گام بعدی باید از نوجوان خواسته شود که سلبریتی مورد علاقه خود را نقد کند و بگوید که کدام یک از ویژگی‌های او منفی است و نباید از آن الگو گرفت؛ سپس می‌توان از نوجوان خواست تا بگوید چه میزان از هواداری یک سلبریتی می‌تواند به رشد او کمک کند؛ باید از نوجوانان بخواهیم که خودشان تحلیل کنند که هواداری از یک سلبریتی در کدام موارد به رشد آنها کمک می‌کند و در کدام موارد کمکی به آنها نمی‌کند؛ بعد از این گام است که ما می‌توانیم نظرات خود را به نوجوانان بگوییم و از آنها بخواهیم که به حرف‌های ما گوش دهند.

وقتی توهم ارتباط با سلبریتی کار دست هوادار می‌دهد

نکته جالب در ارتباط هواداران با سلبریتی های مورد علاقه شان، نوع جدیدی از ارتباط به نام ارتباط شبه اجتماعی وجود دارد که واقعی نیست و صرفا از طریق فضای مجازی و رسانه ها رخ می‌دهند و نوجوانان در این توهم به سر می‌برند که آنها و سلبریتی‌های مورد علاقه‌شان همدیگر را می‌شناسند.

این نوع از ارتباط به این دلیل شکل می‌گیرد که سلبریتی‌ها مدام از زندگی خودشان محتوا به اشتراک می‌گذارند و خودابرازگری میکنند و هوادارانشان به آنها احساس نزدیکی می‌کنند.
از طرف دیگر، از آنجایی که معمولا سلبریتی‌ها گروههای هواداری که برای آنها شکل می‌گیرد را لایک می‌کنند یا برای آنها کامنت می‌گذارند، منجر به ایجاد شدن توهم صمیمیت میان آنها و هوادارانشان می‌شود.در مطالعات فرهنگی شهرت به این پدیده «غریبه‌های صمیمی» می‌گویند و سلبریتی‌ها برای نوجوانان هوادارشان تبدیل به غریبه‌های صمیمی می‌شوند.

در چنین فضایی که نوجوانان در اوج دوره تخیل و خیال‌پردازی به سرمی‌برند و وجود گروه‌های هواداری در فضای مجازی این امکان را به آنها می‌دهند که مدام با سلبریتی‌های مورد علاقه‌شان رویاپردازی کنند و خیالات خودشان را تبدیل به پوستر، فن‌آرت، فن‌فیکشن کنند، این احساس به آنها دست می‌دهد که در یک ارتباط صمیمانه و گاها عاشقانه با سلبریتی‌ها هستند.
هواداران ممکن است حتی خودشان را در درام‌های عشقی یا ازدواج و زندگی مشترک با سلبریتی‌های مورد علاقه‌شان تصور کنند. برای مثال ممکن است هواداران تصور کنند که به‌نوعی همسر محمدرضا گلزار هستند و شبانه‌روزشان را با این تصورات سپری می‌کنند.

فضای رسانه‌ای و مجازی این امکان را به هواداران می‌دهد که به‌صورت مداوم، امتداد این خیالپردازی‌هایشان را ایجاد کنند اما وقتی با دنیای واقعی مواجه می‌شوند که برای مثال در آن شخصی مانند محمدرضا گلزار هوادار را نمی‌شناسد و به او توجهی نمی‌کند یا مثل همین الان که او ازدواج کرده است، هضم این تعارض و تضادها میان فانتزی‌های ذهنی‌اش با دنیای واقعی بسیار سخت می‌شود.

برخی از این هواداران نه‌تنها این تعارض میان خیالپردازی‌ها و واقعیت را نمی‌پذیرند، بلکه در مواردی این تعارض‌ها را انکار می‌کنند و حتی خشمگین می‌شوند.

حتی در نمونه‌های خارجی هوادارانی را داشته‌ایم که حس هواداری آنها همراه با اختلالات روانی بوده و آنها دست به اقدامات خرابکارانه یا خشونت‌آمیز زده‌اند یا انگیزه‌هایی برای قتل سلبریتی مورد علاقه‌شان یا همسر او را از خود نشان داده‌اند.

هواداری از سلبریتی انتخاب‌گری نوجوان را نشان می‌دهد

یکی از انگیزه های نوجوانی که به سراغ سلبریتی‌ها می‌رود این است که انتخاب‌گری خود را به سایرین نشان دهد و بگوید که من برخلاف نظر خانواده مدرسه یا حاکمیت کسی را انتخاب می‌کنم که خودم دوست دارم و به کسی علاقه می‌ورزم که خودم دوست دارم و خودم او را انتخاب کرده‌ام؛ پس باید این حق انتخاب‌گری را برای نوجوان قائل باشیم و به رسمیت بشناسیم و به جایش انتخاب‌های متنوع‌تری را در اختیار او قرار دهیم. در کنار گفت‌وگوهای نقادانه، غنی سازی محیط‌های تربیتی نوجوانان اقدامی است که می‌تواند مفید باشد؛ این که برای نوجوان در کنار محمدرضا گلزار، الگوها و چهره‌های دیگری را که به همان دنیا نزدیک باشند اما زندگی غنی‌تر، مهارت‌های بیشتر و شهرت‌طلبی کمتری داشته باشند، معرفی کنیم؛ در همان دنیای بازیگری می‌توان چهره‌های مختلف و اساتید مسلم هنر، تئاتر و سینما را به نوجوانان معرفی کرد و از آنها جوان خواست تا به زندگی این افراد نیز نگاه کنند. همچنین با حضور در محیط‌های تربیتی متنوع‌تر به سراغ یافتن الگوهای دیگری که در حوزه‌های ورزش، علم و فناوری، نظامی و موارد دیگر وجود دارند، بروند.

نکته دیگری که وجود دارد، لزوم آموزش سواد رسانه‌ای به همه اقشار به ویژه خود نوجوانان، خانواده‌ها و حتی سلبریتی‌ها است؛ سواد رسانه‌ای سلبریتی‌ها باید به حدی بالا برود که مسئولیت اجتماعی خود را بشناسند و بدانند که ناخواسته چه اثرات عمیقی می‌توانند روی طرفداران خود بگذارند؛ از سوی دیگر خانواده‌ها و معلمان باید بدانند که چگونه می‌توانند با کمک سواد رسانه‌ای یک گفت‌وگوی انتقادی در حوزه «فرهنگ شهرت» داشته باشند و خود نوجوانان وقتی به سلاح سواد رسانه‌ای مسلح و به مفاهیم این حوزه مسلط می‌شوند، یاد می‌گیرند که چگونه کلیشه سازی‌ها و بازنمایی‌های غیر واقعی رسانه‌ای را از واقعیت تشخیص دهند و چگونه می‌توانند با الگوگیری گزینشی از چهره‌های رسانه‌ای شخصیتی مستقل و انتخاب‌گر داشته باشند.»

منبع: فرارو

کلیدواژه: محمد رضا گلزار هواداران ازدواج گلزار قیمت طلا و ارز قیمت موبایل یک سلبریتی محمدرضا گلزار سلبریتی ها سواد رسانه ای برای نوجوان داشته باشند توانمندی ها فضای مجازی ویژگی ها رسانه ها مهارت ها سال ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۹۴۹۷۳۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

شهید عبدالرضا موسوی؛ از رتبه اول کنکور پزشکی تا شهادت برای فتح خرمشهر/ شهیدی که محل دفنش را مشخص کرده بود

به گزارش خبرنگار گروه فرهنگ و جامعه خبرگزاری علم و فناوری آنا، شهید عبدالرضا موسوی جانشین شهید  محمد جهان آرا در سپاه خرمشهر بود. این دو شهید بزرگوار تا پای جان برای حفظ شهرشان در هنگام تجاوز دشمن جنگیدند و همراه دیگر مدافعان خونین شهر مقاومت کردند.

چهارم آبان ۵۹ که خرمشهر سقوط کرد، همگی هم قسم شدند تا خاک میهن را از دشمن پس بگیرند، اما قسمت نبود هیچ کدام شان آزادی خرمشهر را در سوم خرداد ۱۳۶۱ ببینند. محمد جهان آرا در هفتم مهرماه ۱۳۶۰ در حادثه سقوط هواپیمای فرماندهان در کهریزک تهران به شهادت رسید و موسوی نیز در ۱۷ اردیبهشت سال ۶۱ در جریان عملیات «الی بیت المقدس» و قبل از آزادی خرمشهر شهید شد.

به مناسبت سالگرد شهادت سردار شهید دکتر عبدالرضا موسوی، با فراهه عبدالخانی مادر و خاتون موسوی خواهر شهید گفت و گویی انجام دادیم.

بانو عبدالخانی مادر ۸۶ ساله شهید در بیان خاطراتی از آخرین ماه‌های حیات زمینی فرزندش می‌گوید: شاید دو یا سه ماه به شهادت عبدالرضا باقی مانده بود که هفته‌ای چند بار من را به گلزار شهدای آبادان می‌برد. آن زمان خرمشهر سقوط کرده بود و ما در آبادان حضور داشتیم.

مادر شهید ادامه می‌دهد: یکبار به عبدالرضا گفتم: پسرم! چرا این قدر من را به گلزار شهدا می‌آوری. جا‌های دیگری هم برای رفتن و سرزدن وجود دارد. در پاسخ گفت: "اینجا قطعه‌ای از بهشت است مادر جان! اینجا بهترین بندگان خدا آمریده اند. " دو یا سه ماه بعد خودش هم به شهادت رسید و پیکرش در همان گلزار دفن شد.

وی در بیان خاطره دیگری از فرزندش اظهار داشت: یک روز دیدم که عبدالرضا برمزار شهیدی قرآن می‌خواند. صوت بسیار زیبایی داشت. آن روز مرحوم همسرم (پدر شهید) همراه مان بود. گفتیم: عبدالرضا‌ای کاش بر مزار ما هم اینطور با صدای خوش قرآن بخوانی. گفت: نه من دوست دارم شما بر مزارم قرآن بخوانید. من و پدرش خیلی ناراحت شدیم. گفتیم تو جوانی، اما ما سن و سالی داریم. تو باید بمانی و حالا حالا‌ها زندگی کنی. ما برای تو آرزو‌ها داریم. اما عبدالرضا روی حرف خودش بود و می‌گفت روزی می‌رسد که ما برسر مزار او قرآن بخوانیم.

این مادر شهید می‌افزاید: پسرم در اواخر عمر زمینی اش مرتب به گلزار شهدا می‌رفت. خودش هم بوی شهدا را گرفته بود. یک روز در گلزار شهدای آبادان دیدم عبدالرضا کنار مزار شهید گمنامی ایستاده و در فضای خالی کنار مزار شهید، چوبی را به زمین فرو می‌کند. جلوتر رفتم و دیدم در آن فضای خالی کنار قبر شهید گمنام، مرتب این چوب را فشار می‌دهد. پرسیدم: چرا همچین کاری می‌کنی؟ گفت: اینجا محل دفن من است. زمانی که شهید شدم، من را اینجا دفن می‌کنند.

بانو عبدالخانی ادامه می‌دهد: آن زمان هنوز خرمشهر آزاد نشده بود و به حتم اگر خونین شهر آزاد می‌شد و به شهرمان برمی گشتیم، به حتم او را در خرمشهر دفن می‌کردند. چون شهر ما آنجا بود. اما انگار به دل پسرم برات شده بود که قبل از آزادی خرمشهر به شهادت می‌رسد و پیکرش را در همین گلزار شهدای آبادان دفن می‌کنند. اتفاقا همین طور هم شد و پسرم چند روز قبل از آزادی خرمشهر به شهادت رسید و پیکرش را در جایی دفن کردند که خودش نشان داده بود.

خاتون موسوی خواهر شهید نیز از قول مادرش اظهار می‌دارد: چند ماه قبل از شهادت عبدالرضا، به خاطر علاقه و جایگاه بسیار بالایی که در خانواده داشت، می‌خواست همه را خصوصا مادرمان را آماده شهادتش کند؛ لذا زیاد مادرمان را به گلزار شهدا می‌برد و برسر مزار آنها قرآن می‌خواند و از مقام شهدا برای مادر می‌گفت. همه اینها به خاطر این بود که پدر و مادر را آماده شهادتش کند.

خواهرشهید بیان می‌دارد: مادرم قضیه چوبی را که برادرم در محل دفنش به زمین فرو برده بود را تعریف کرد. روز دفن عبدالرضا، این چوب درست بالای مزارش بود. ما آن چوب را می‌دیدیدم و به کرامت این شهید بزرگوار پی بردیم که چطور مدتی قبل از شهادتش، محل دفن خودش را نشان داده بود. مادر می‌گوید وقتی که من چوب را بالای مزار پسرم دیدم، همانجا فهمیدم خدا نگاه بسیار خاصی به او دارد.

خواهر شهید می‌افزاید: سال ۱۳۵۵ شهید عبدالرضا موسوی در رشته پزشکی در کل ایران نفر اول شد و همچنین نفر اول اعزام به خارج از کشور بود. این شهید بزگوار سرشار از نبوغ، استعداد، هوش، ذکاوت، پشتکار، تقوا، تواضع، مدیریت، مسولیت پذیری و البته خلوص محض بود.

انتهای پیام/

دیگر خبرها

  • سریال ۸۷ به زودی از شبکه یک سیما پخش خواهد شد
  • پشت پرده حمایت رسانه‌ای از جنایات صهیونیست‌ها
  • آغاز ساخت حسینیه و مرکز فرهنگی گلزار شهدای بردسکن پس از ۲۰ سال
  • کم کاری رسانه در تبلیغات جوانی جمعیت
  • تلویزیون بی‌خیال گربه‌های عیاری شد؟ بازگشت «۸۷ متر»
  • ملوان از شکست خانگی گریخت
  • انسان‌ها قبل از عصر کشاورزی چه می‌خوردند؟
  • فرمانداران استان ایلام به ساماندهی گلزار شهدا توجه داشته باشند
  • شهید عبدالرضا موسوی؛ از رتبه اول کنکور پزشکی تا شهادت برای فتح خرمشهر/ شهیدی که محل دفنش را مشخص کرده بود
  • فرار از سقوط: یونیون دست به دامن مربی زن!